یا زینب كبری (س)
با خبر کرد نسیمی همه ی دنیا را
مطلاطم شده دیدند دل دریا را
گل سرخی که می از قطره ی شبنم می زد
مست می کرد ز بوی نفسش صحرا را
چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین
شور می داد ز حال خوش خود بالا را
چشمهایی به روی چشم دگر وا شد و بعد
دل مجنون کسی برد دل لیلا را
بین آغوش برادر چقدر آرام است
چقدر ناز ربودست دل بابا را
گوییا بار دگر حضرت پیغمبر دید
عکسی از ماه رخ کودکی زهرا را
زینت خانه ی مهتاب به دنیا آمد
زینب حضرت ارباب به دنیا آمد
چهره اش منعکس از طلعت روی زهراست
عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست
حضرت زینب کبری خودش اقیانوسیست
گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست
اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست
از ازل تا به ابد پرچم زینب بالاست
مادری کرد برای سه امامش زینب
پس ولایت به پرستاری او پا برجاست
سوره ی مریم قرآن نمی از تفسیرش
وسعت روح بزرگش چقدر نا پیداست
بهترین خوبترین خواهر دنیا آمد
حضرت فاطمه ی دیگر دنیا آمد
(مسعود اصلانی)
موضوعات مرتبط:
ولادت حضرت زینب(س) برچسبها:
من غلام قمرم,
شعر مدح حضرت زینب,
مسعود اصلانی,
شعر ولادت حضرت زینب كبری,
یا امام هادی علی النقی
درباره این سایت